آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

اولین روز کاری بعد6ماه

سلام دخمل مامانی عسلم امروزشما5ماه و26روزته  دخترم مامانی یک هفته پیش بر گشت سر کار کار خیلی خوبه ولی دلم واست تنگ می شه .ار 7 صبح تا 5 عصر پیش عزیز جونی با وجود اذیتهایی که می کنی عزیزجون انقدر دوستت داره که با جونو دل نگهت می داره .دست عزیز جون درد نکنه.اولین روز کاری بردمت شرکت (پارس انلاین) یعنی خاله ندا اوردتت همکارام و دوستام حسابی ازت استقبال کردن تو هم کلی دلبری کردی.انقدر شیتونی می کردی با زحمت ازت عکس گرفتم.خاله های مهربونم یه عالمه ازت عکس گرفتند.   ...
26 خرداد 1391

چهل روز گذشت

سلام دخترنازم  دیروز عزیزجون ازخانه   خدابرگشت  فردا روزپدر وتولدحضرت علی و چهلمین روز درگذشت باباجونمه  روز پدر رو به همه ی باباهای دنیاتبریک میگم به خصوص بابای عزیزم  خیلی دلم برات تنگ شده باباجون  خیلی احساس تنهایی میکنم الان خونه ی بابای جمشیدم هدیه ی روز پدرآوردیم باباجونم کاش بودی  فقط میتونم یه گل یه زیبایی حمدوسوره بهت هدیه بدم. روزت مبارک باباجونم
14 خرداد 1391

عکس

سلام ببخشیدوقت زیادی ندارم آخه خونه ی مامان بزرگیم ودارم ازاینترنت عمواحداستفاده میکنم مال خودمون قطع شده دخملی 3روزه حسابی سرماخورده کلابیداره نق میزنه آخه عسلم نمیتونه خوب نفس بکشه دلم واسه مامانم و بابام خیلی تنگ شده دخملی حسابی گریه کرد امروز منم دلی سیرگریه کردم البته دل خودمم پر بود اومدم خونه ی مامان بزرگ دخملم عموها ومامان بزرگ باعث شدن نفس بگیرم دستشون دردنکنه   ...
8 خرداد 1391

4و5ماهگی باتاخیر

یه زندگی برمیگردم خداجونم ازت ممنونم به خاطرصبرو ایمانی که بهم میدی دارم سعی میکنم دوباره به زندگیم برگردم دخترقشنگم توی اولین فرصتی که بتونی زندگی رودرک کنی اول ازرفتن برات میگم ازمرگ که بعدازرفتن من وبابا نشکنی بابا جونم همیشه حقیفت روبهم میگفت ازنبودن ولی من باورنمیکردم این وجودپرازعشق مرام علم وآگاهی به این زودی بره. آمیتیسم واکسن4ماهگیت خیلی خوب بودیکم غرغرمیکردی ولی تب نکردی قدت 63 البته الان که 5ماهه شدی قدت 64.5 وزن 6300 البته الان که 5ماهه شدی وزن 6500 دختر4ماهه ی من باکوچکترین حرکتی میخنده غلتت میخوره دستش زیرش گیرمیکنه نمیتونه دربیاره  آواز میخونه هرچی پیداکته مستفیم تودهنش میکنه فکرکنم میخواددندون دربیاره ...
1 خرداد 1391

پرواز ملکوتی پدرم...

  برای پدرم چه خوش خیال است    مرگ را میگویم    به خیالش که تورا ازمن دورکرده...                 نمیداند  جای تو امن است        اینجا       میان دلم....   نمیدونم چی بنویسم خسته ام از دنیای پوچ دلم گرفته کاش بودی وبغلت میکردم خدایا فشار روی قلبم نفس تنگی گریه هام فایده نداره باباجونم رفتی واسه همیشه.... من موندم و یاد تو..  17روزشدکه نیستی  بوسیدن هات  دف زدن هات نگاه هات کاش شب آخردلی سیر بغلت میکردم کاش بوست میکردم ای کاش سلام 91/2/5 صبح رفتم پارک وی مرفین وسرم خریدم خوشحال بودم دیگه دردهات...
1 خرداد 1391

برای پدرم مادرم وجمشیدم

پدرم بابای عزیزم  دلم اندازه تمام دنیابرات تنگ شده نمیتونم باورم کنم نیستی27روزه ندیدمت حتی توخواب وقتی تنهام گریه میکنم شایدسبک شم ولی نمیشه روز پدرنزدیک میشه ولی نیستی جیکارکنم برات باباجونم دوستت دارم مادرم مادرپرمعناترین کلمه ی دنیاست خوبی هاتونمیدونم چه جوری جبران کنم مامانی تنهاشدی ولی به خاطرما صبوری چقدردوست داشتی با بابا بری خونه ی خدا ولی بابا خودش رفت پیش خدا .مامانم دیشب رفت زیارت خونه ی خداتوی فرودگاه دلش گرفته بودولی فقط سکوت میکرد مامانی صحیح وسلامت برگردی.مامانی یابت تمام زحماتی که کشیدی ممنونم. جمشیدم عزیزم ازت ممنونم که ایتهمه کمکم کردی درکم کردی مریض شدن هام گریه هام بی تابی هام همه رو درک میکردی ودرکنارم بو...
1 خرداد 1391
1